برترین ها: به تازگی در توییتر کاربران چالش جالب با موضوع دیالوگ های کلیشه ای و یا سکانس های تکراری به راه انداخته اند، دیالوگ ها و صحنه هایی که برای همه ما آشنا است و به وفور خصوصا در سریال و فیلم های ایرانی از آن ها استفاده شده است. شما هم می توانید در قسمت نظرات در این چالش شرکت نمایید.
1. مرد عصبانی: مگه شهر هرته؟ مملکت قانون داره.
2. مادر چای می آورد: پدر و پسر خوب با هم خلوت کردین.
3. بچه تازه بالغ: بابا! من کی ام؟ من چی ام؟
4. پدر داماد: خب دیگه... بریم سر اصل مطلب.
5. پرستار نابازیگر: داد نزن آقا... اینجا بیمارستانه.
6. سریال کره ای: چطور جرات میکنی؟
7. اقای مهندس من بهشون گفتم شما جلسه دارید اما... +مشکلی نیست خانم بذارید بیان داخل!
8. مادر عصبانی (مریم امیرجلالی ): به چی نگاه می کنی ورپریده؟ برو سر درس و مشقت ببینم.
9. پلیس تو پاسگاه (وسط همهمه و سروصدا) : بسه دیگه یکی یکی حرف بزنید ببینم چی میگید .
ناگهان سکوت حاکمفرما میشه. سرباز میترسه و میپره بالا. چند نفرم سرشونو میندازن پایین
10. (پرستار پشت در icu، بعد از اندکی مکث): فقط پنج دقیقه، بیشتر طول نکشه.
11. دکتر بیمارستان: نگران هزینش نباشید.
12. نوکر به ارباب: ولی آقااااا
ارباب به نوکر: دیگه ولی نداره. همین که گفتم!
13. امپراااطور
بانوی من
اما امپراطور
بااانوی من
امپراااااااااطور
بانوی من
14. ماشالا چه شیطون هم هست.
(دایی با لبخند رو به خواهر):خب از قدیم گفتن حلال زاده به داییش میره.. (از خنده کتلت میشوند)
15. زن از ماشین پیاده می شود و به نشانه ی قهر، طول خیابان را طی می کند. مرد جلوی پای زنش، ترمز می زند.
مرد: میگم بیا بالا.
زن به راهش ادامه می دهد. چند نفر مرد تنومند می آیند.
مردان تنومند: آقا مگه خودت خوار مادر نداری ؟!
درگیر می شوند.
زن: تو رو خدا نزنینش
16. در يك خانه دوبلكس مردي كه اسمش هوشنگ، همايون، جمشيد و يا ساسان است از پله هاي دوبلكس پايين ميايد و به مباشرش ميگويد تكليف جنس هاي قاچاقي كه پشت مرز مونده ان رو روشن كنيد. يك اهنگ كلاسيك هم در پس زمينه پخش ميشود و حداقل دو يا سه حيوان تاكسيدرمي شده بر روي ديوار اويزان است.
17. آقاجون در قرن ۲۱ وارد خانه قدیمی و حیاط دار می شود و هندوانه را در حوض آب می اندازد.
18. [پشت در اتاق عمل؛ دکتر خسته بیرون می آید، هجوم عده ای با صورتهایی خیس از اشک به سمت دکتر] ما همه تلاشمون رو کردیم، الان دیگه توکلتون به خدا باشه، عمر دست خداست.
[تکیه به دیوار، سُر دادن خود از دیوار و نشستن روی زمین]
19. تو هم مثل آقاجون خدابیامرزت لجوج و یکدندهای (بعد از این که مقابل درخواست مادر برای رفتن به خواستگاری مقاومت میکنه)
20. تو فیلمای اکشن هم فرامرز قریبیان یه لشگر قاچاقچی میکشت، بعد کل نیروری انتظامی میومد واسه نعش کشی:))
21. جناب سروان پشت میز تو کلانتری (با فریاد) : قاسمی!!
سرباز: بله قربان!
سروان: بیارشون داخل!
22. زنگ ميزنه به طرف و خيلي جدي ميگه بايد ببينمت و سريع قطع ميكنه (بدون دادن ادرس و ساعت) ميكوبه ميره اون سر شهر ميرسن به هم يه نگاه خشمگين ميكنه و ميگه: "خيلي پستي خواستم بدوني بازي تازه شروع شده"دوباره سوار ماشينش ميشه و ميره . تو تلفن نميتونن اين حرفارو بزنن اخه :))))
23. زن تهوع ميگيره مرده خودشو ميزنه به خريت و تعجب و نفر سوم به مرده با لبخند ميگه نگران نباشيد تبريك ميگم داريد پدر ميشيد!!!!
24. زنگ در خانه به صدار در می آید ، اهل خانه نگاهی استفهام آمیز به یکدیگر می اندازند ، پدر با تردید برمیخیزد و به دیگران که اصلاً تکانی نخورده اند میگوید: من باز میکنم!!!!
25.زنگ در زده میشه.
صاحبخونه درو باز میکنه. مردی با کت شلوار طوسیو موهای ژل زده پشت به دوربین ایستاده. برمیگرده و عینک آفتابیشو درمیاره و میگه:" به به! تو آسمونا دنبالت می گشتیم![با یک پوزخند زهرآلود!] سرکار!خودِ نامردشه. دستبند بزن."